از جدی ترین امتحان 5 سال اخیرم این بود که تقریبا هر روز یه کارفرمای میلیاردی که دو سال کوچکتر از خودم هست تقریبا در خسته ترین ساعات روزم کنارم مینشینه و با هم روی نقشه ها کار میکنیم.
بخش اصلی سختی کار من اینه که ایشون زیبایی شناسی اش شکل نگرفته و نگاهش نگاهی حرفه ای نیست. اما چون  صاحب کارخونه (پسر ارشد صاحب کارخونه هست) هست 95 در صد باید نظرات ایشون اعمال بشه بعد چون روحیه حساسی هم داره هر 30 ثانیه از من میپرسه خوبه؟ و اگر من بگم نه اونقدر استدلالهای غیر حرفه ای میاره تا من بگم:" آره. الان که فکر میکنم میبینم همین خوبه" یا وقتی که نمیگم خوبه، میگه ولی من اینطوری بیشتر دوست دارم. بعد من میگم خب خوبه. بریم بقیه کار رو انجام بدیم.
و سخت تر از این بخشش اینه که ایشون وسواس زیادی دارن در رنگ گذاری و تصمیم گیری برای رنگها و طرح ها، گاهی ساعت ها در تردید به سر میبرن. و. هی میپرسه کدوم بهتره؟. هی شک میکنه.


من توی این پنج سال خیلی صبر کردم. اینکه کل زیبایی شناسی ام رو گذاشتم دم کوزه و هر چی اون گفت تایید کردم تا وسواس و تردیدش گل نکنه و باز کارهای من تلنبار نشه یه داغه.
اینکه دیگه تحملم برای مدارا باهاش داره تموم میشه داغ دیگریست.
البته صبر و تدبیرم توی این پنج سال داره یه ثمراتی میده. فکر میکنم نهایتا یه سال دیگه از این امتحان عبور کنم.
 خدایا صبر من رو در  راستای خودت قرار بده.


خیلی جلوی خودم رو گرفتم که این رو نگم. اما کم شدن تحملم برای این شرایط منو به اینجا رسوند که این سکوت رو بشکنم تا درونم تیره نشه.

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

کتابخانه عمومی امام علی (ع) هیرمند مقالات بهینه سازی سایت sarinweb پرسه زن بيتوته هاي خيال مونا آهنگ نمایندگی فروش محصولات فیسلر(فروشگاه اینترنتی سندباد) بانک اطلاعات مشاغل کل کشور افزایش بازدید سایت و وبلاگ برگ Ashley