منبع این داستان رو نمیدونم اما چون پای منبر بزرگواری شنیدم و به حساسیت ایشان رو سند داشتن سخن آگاهم داستان رو نقل میکنم. البته نقل به مضمون.


یکی از اعراب در دوران غربت پیغمبر (گویا 13 سال مکه بوده) خدمت و کمکی به پیامبر کردن. بعد از اینکه پیامبر به قدرت و حکومت رسیدن اومدن نزد آقا و عرضه داشتن: من اون موقع به شما خدمتی کردم. حالا که شما به قدرت رسیدید چگونه برایم جبران میکنید؟

آقا فرمودن: شما یک حاجت مستجاب پیش من دارید. هر چه باشه من خدمت شما تقدیم میکنم.

اون عرب مهلتی خواست تا فکر کند و بعد عرض حاجت کنه.

بعد از فکر کردن برگشت و عرضه داشت: آقا من میخوام در اون دنیا همنشین شما باشم

آقا نگاهشون کردن و فرمودن: خودت به این نتیجه رسیدی ؟

اون عرب عرضه داشتن: بله.

پیامبر (ص) فرمودن : باشه فقط باید کمکم بکنی. و دستورالعملی به ایشون دادن.


یک نکته اساسی در این داستان وجود داره

برای من عجیب بود که چطور میشه یک اعرابی ولو پاک با یک صاحب عصمت اون هم خاتم الانبیای دارای مقام ختمیت در آخرت همنشین بشه. آخه باید کشش اون مقام آقای ما رو داشته باشه یا نه؟

همینطور بی حساب و کتاب که نمیشه.

نمیشه که بگیم ما از سیمی که ظرفیت عبور دادن 50 وات برق رو داره 500 وات برق عبور میدیم ان شا الله مشکلی پیش نمیاد. خب این حرف اساس نداره. اون ان شا الله هم یک ان شا الله وهمی هست. لذا اینکه پیامبر به ایشون فرمودن باید کمکم کنی و دستورالعمل دادن یعنی تلاش کردن تا براشون ظرفیت سازی بکنن تا اون عرب بتونه ظرفیت همنشینی رو پیدا کنه.


اما نکته اش:

پیامبر از ایشون سوال کردن آیا خودت به این نتیجه رسیدی؟ یا خواست خودت بود؟

یعنی آیا این مطالبه از درون خودت جوشید؟

همش همینه بزرگواران. مهم طلبی هست که از درونمون بجوشه. اون طلب چقدر عمق و ریشه داره؟. تا حالا به طلب درونمون فکر کردیم؟. چقدر محکش زدیم؟. چقدرش وهم و خیال پردازی هست. چقدرش حقیقی؟

اگر طلبی صادقانه برای تعالی داشته باشیم که در اون طلب مستحکم و راسخ باشیم محاله تلاش بکنیم و بهش نرسیم. تمام عالم مامورن تا ما رو به طلب های صادقانه مون برسونن.


ببینیم طلبمون در سیر صعود تا کجاست؟. خوبه خلوتی داشته باشیم و تا طلب صادقانه مون رو تشخیص بدیم. کوفیان هم امام حسین (ع) رو طلب کرده بودن با دلهاشون هم طلب کردن اما صادقانه و عمیق نبود. شد آنچه شد


خوبه امشب ببینیم طلب صادقانه قلبمون چیه: خوش فرمودن اون بزرگوار : "هر چیز که در جستن آنی، آنی"

اگر یک عرب ساده هم باشیم اما طلب صادقانه مون همنشینی با پیامبر باشه تمام نظام تکوین مامور میشه تا ما رو برسونه. اتفاقات و سختی های مسیر همه معد هستن برای اون وصول. اصل طلب ما هست.


قدر نوشت:

وقتی ریختن در خونه مولامون امام علی علیه سلام برای اینکه آقاجانمون حکومتشون رو بدست بگیرن. آقا نگاهی به طلبهای صادقانه درونشون انداختن و فرمودن: اگر حضور انبوه شما و عهدی که خدا از ما گرفته نبود افسار خلافت رو روی دوشش مینداختم تا هر کجا خواست بره.(نقل به مضمون)

از این فرمایش آقا اینطور برداشت میکنم که آقا "طوع" نداشتن برای خلیفه شدن برای مردمی که "طلب" تعالی ندارن. و صرفا بر اساس اتمام حجت پذیرفتن. لذا حکومتشان چند سالی بیشتر دوام نداشت.

ما در دعای فرج میخوانیم "حتی تسکنه ارضک طوعا" این (طوع= رغبت) رو هم میشه به امام مرتبط کرد هم به امت.

امام وقتی طوع داره افسار حکومت بر ما رو به دستش بگیره که "طلب درونی" ما طلب کوتاه و پستی نباشه.

راستی طلبمون چیه؟. چرا منتظر ظهور هستیم؟. از آقا چی میخوایم؟.

چه خوش فرمود امام جان ما حضرت علی (ع) : خدا رحمت کند کسی رو که میدونه از کجا اومده و در کجا هست و به کجا میره (بازم نقل به مضمون :( _ "دیگه منو با همین نقص حافظه بپذیرید")

در واقع "طوع" امام برای اسکان در ارض به "طلب های صادقانه درون ما" برمیگرده.

برای تعالی طلب درون خودمون و تمام مردم مون امشب دعا کنیم.


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

ارتوپدی انشابیست تنهایی سبحان جهیزیه پژوهش مصباح الهدا اشه ون مهرولی تکه‌ای زندگی همنفس