جوانی (حدودا 35 ساله) در دانشگاه در نهاد رهبری داشتیم
ایشون خیلی خوش برخورد بودن. مثلا برای من اینطور بود که اغلب وقتی منو توی محیط دانشگاه میدید دست میداد (دستها رو میفشرد. کاری که من خیلی دوست دارم) آغوش باز میکرد. خودش رو به من میچسبوند. بهم میگفت بیا بریم یه چایی با هم بخوریم. یا اگر چیزی دستش بود حتما ازم میخواست ازش قبول کنم و بخورم.
خیلی خاص بود. البته با همه اینقدر گرم نمی گرفت.
از قضا ایشون بسیار زیبا بودن. طوری که توی دانشگاه معروف بودن به یوزارسیف.

الان که نگاه میکنم به ایشون با خودم میگم چقدر کار این بنده خدا توی اون دانشگاه هنر با اون وضع روابط سخت بود. چون چهره زیباش موجب میشد دخترها هم خیلی بهش توجه کنن. میدیدم.
ولی واقعا جوان پاکی بود. خیلی دوست دارم ببینمش. اما گویا از اون دانشگاه رفته.

چقدر برخی از نعمات برای برخی ها موجب مراقبه ی شدید میشه. ذره ای از اون لبخندها و خوش خلقی رو اگر با خیلی از اون خانمها داشت فکر کنم نصف خانمهای دانشکده عاشقش میشدن. واقعا برخی نعمات برای بعضیها چقدر مراقبه شدید رو میطلبه.
اگر مثل منی یه مقدار با خانمها گرم میگرفتم شاید اتفاقی نمی افتاد اما ایشون خیلی می بایست مراقبه کنن. تازه ذاتا انسان خوش خلق و خوش مشربی هم بودن. و می بایستی محل رجوع بسیاری از خانمها هم باشن طبق مسئولیتشون.

ما هم نعماتی بهمون داده شده. چقدر نعمات برامون مراقبه آوردن؟!!!
جز شرمندگی چیزی ندارم. 

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

شرکت بین المللی اورانوس شعله ي آواز شبکه و ويپ C H E M O T A X I ایمن تبلیغ - تبلیغ سایتهای اینترنتی فروشگاه خريد چاي لاغري سبز 2020 ویکی چجور بهترین ارگانیک هابرای زندگی سینما کریتیک گوشه ای دور از هیاهو